آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

از تحربه های وحشتناک یک مادر: آزمایش خون فرزند (20 مهر 92)

این پست مربوط به شنبه بیستم مهرماه 92 ست. این روز ها شاید مثل همیشه به نظر میاد اصلا درکی از زمان ندارم. مثلا یادم میره روزی که توش هستیم چند شنبه ست! و یا شوک میشم یهو میبینم باز آخر هفته ست. تو همین گیج خوردن ها در زمان و مکان شنبه به هر قیمتی بود تصمیم گرفتم آزمایشات چک آپ یکسالگی آدرینا انجام بشه. باباش بعد از کلی روز که برای اسباب کشی و جشنواره روز کودک عملا نتونسته بود سر کاراش بره شنبه رو نمیتونست وقت بگذاره. ولی من یهو واقعا حس مادر بد بودنم شدید زد بالا که یعنی چی که آزمایشهای این بچه یه ماهه مونده و انجام نشده؟ البته عکس رادیولوژی از مچ دست هم داشت که وقتی خونه مامان بزرگش بودیم با خاله اش رفتیم انجام دادیم ولی اصل آزمایشها...
29 مهر 1392

رابطه گشنگی و عاشقی ، اسباب کشی و بچه داری و ...

شنیدید میگن گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره؟ پس بذار خدمتتون عرض کنم که با یه بچه کوچیک اثاث کشی نکردید که کلا نات اونلی زندگی یادتون بره ، بات السو اصلا کلا بی خیال زندگی بشید! نیمه شب نوشته یک مامان له و لورد ...
26 مهر 1392

سلامی چو بوی آشنایی، ما زنده ایم و صدای ما را از ...خونه جدید میشنوید!

سلام و صد سلام و یه عالمه اظهار ارادت و دلتنگی و پوزش بله بله! درست شنیدید! ما اسباب کشی داشتیم و البته  صد البته که همون طور که مستحضرید کار شیرین اسباب کشی همراه با یه دختری که همش میخواد به همه چی دست بزنه  و همه چی رو کشف کنه و همه جا رو متر کنه و راه بره و راه بره کاری بس دلپذیر و لذت بخش میباشد!  و به همین دلیل من الان یه الهه له شده  و درب  و داغونم ماجرا اینه که به خاطر آدرینا جان ما تصمیم گرفتیم جامون رو عوض کنیم خونه خوب و دلباز با یه ویو عالی و استثنایی داریم  که یه عالمه هم ازش خاطرات خوب خوب داریم اما دیگه با شیطونیهای آدرینا و اینهمه اسباب و اثاثیه اش دیگه عرصه بهمون تنگ شده بود رفتیم س...
16 مهر 1392

یک پیشنهاد برنامه عالی برای گذراندن و گرامی داشت روزجهانی کودک

سلام امروز و فردا به مناسبت روز جهانی کودک بازارچه های خیریه ای به نفع کودکان کار و خیابان تحت پوشش موسسه حمایتی خانه مهر کودکان در پارک قیطریه ، فرهنگسرای ملل برگزار میشه. شرکت در این جشنواره هم فال و هم تماشاست چون با توجه به محیط و شرایط هم شادی و گردش و تفریحه و هم از الان به بچه هامون غیر مستقیم حس مسئولیت پذیری  و نوع دوستی رو آموزش میتونیم بدیم که ببینند و بدونند کودکان دیگه همه لزوما غرق در امکانات بهترش و بیشتر نیستند و خیلی کشودکان متاسفانه مجبورند  برای تامین هزینه های خانواده حتی کار کنند. از همه مامانها صمیمانه دعوت میکنم به همراه خانواده و به خصوص فرزندان دلبندشون شون تشریف بیارن. نما...
16 مهر 1392

ما سیزده ماهمون شد!

در این روزهای به غایت شلوغ و پر کار هر کاری کردیم دلمون نیومد که هیچ گرامی داشتی برای اون روز عزیز در زندگیمون - یعنی روز به دنیا آمدن نازنین دخترمون - انجام ندیم. تصمیم گرفته بودیم ماهگرد ها تا پایان سال اول باشند ها، ولی این دل که دل نیست آخه! دیدیم می ترکیم اگر هیچ کاری برای عرض ادب و ارادت به دخترمون انجام ندیم. تازه شرایط طوری مهیا شد که بدون هیچ برنامه ریزی قبلی مامان بزرگ و خاله بزرگه هم مثل همیشه در کنارمون بودند برای امشب. خلاصه این طور شد که در اقدامی انقلابی و ضربتی یی هو بازم تفلد بازی شد! کیک سیزده ماهگی شازده خانوم ما تازه بابایی هم یه عالمه کادوهای خوشگل یی هو رو کرد و ما امروز بعد از اینهمه سال تازه فهمیدیم که باب...
10 مهر 1392

متن یکی از اولین مذاکرات مهم و رسمی مامان و آدرینا

بعد از چند بار اجرای تمرینی - آموزشی: مامان: آدرینا عشق مامان کیه؟ آدرینا(در حالیکه دستش رو میزنه به سینه اش): من! من! من! من! مامان:آدرینا عزیز مامان کیه؟ آدرینا : من! من! من! من! مامان؟ خوب معلومه دیگه غش میکنه! ضعف میره ! قربونش میره و فداش میشه :)   پی نوشت: همه دوستان ببخشند. بلاچه شده. شبا هم تا دیر وقت درگیرشم. هیچ فرصتی نمیمونه  برای آپدیت اینجا  و یا کار دوست داشتنی و لذت بخش سر زدن به دوستان و نوشتن براشون. در گیر یک پروژه بزرگ هم هستیم که تموم بشه اطلاع رسانی میشه در اولین فرصت! ...
10 مهر 1392
1